امروز که از چند روز میگذره که از سرکار اومدم بیرون، به خودم گفتم بشینم بنویسم، ببینم از دنیا چی میخوام
به کدومش میتونم برسم و به کدوم نمیتونم
بعد شروع کنم توی مسیر رسیدن به آرزوم حرکت کنم
که هی اینجوری نرم توی ی مسیر و بعدش ببینم چیزی نیست که میخوام
حالا اگه بتونم بفهمم چی میخوام خودش خیلیههههه یعنی خیلی
اول از همه ی خونه که اندازه اش خیلی اهمیتی نداره
ولی ی جای خوش آب و هوا باشه
آروم و به دور از همسایه های فضول
دور از خانواده
البته رفاه داشته باشه، یعنی آب و برق و گاز داشته باشه، وسیله گرمایش و سرمایش داشته باشه
مال خودم باشه
امکان نگه داری حیوان خونگی رو داشته باشه
دوم
حیوان خانگی میخوام
سگ یا گربه ، یا هر دو
اگر این دو تا رو داشته باشم، آزادی دارم و فکر کنم حس آرامش هم داشته باشم
حالا باید فکر کنم ببینم با این درآمدی که دارم، میتونم به این اهداف برسم یا نه
به اینکه اونجایی که میخام خوش آب و هوا باشه و دنج و راحت کجا میتونه باشه
حالا اگر من ، بخوام از همه چی دل بکنم و برم ی جای آروم دیگه نیازی به ارتباطات کاریم ندارم
پس میتونم خطمو عوض کنم
اگر خطمو عوض کنم، دیگه هم همسرسابق دسترسی بهم نداره که بخواد با پیامی اختلالی تو حالم ایجاد کنه
پس قرار شد از اینجا شروع کنم
برم ببینم کجا میتونم برم زندگی کنم که هم امن باشه، هم راحت
دیگه دنبال بهونه هم نمیگردم، به خانواده میگم که باید برم
شاید حالم بهتر شه، شایدم نه
ولی باید امتحان کنم
خطم رو هم عوض میکنم
از این خونه میرم
هرچی وسیله هم دارم ، میفروشم ، عوض میکنم، هرچی
ولی میرم جایی که آرزوشو داشتم همیشه
بدون نگرانی از آینده ای که شاید هرگز بهش نرسم
این رویای منه
تا کی قراره نگران پیری باشم
بالاخره ی چیزی میشه دیگه
من میتونم درآمد داشته باشم
هروقت که بخوام
نه زیاد، ولی در حد برطرف کردن احتیاجاتم هست
فقط باید خودمو زندگیمو به دست بگیرم
این همون چیزیه که میخوام و لازمش دارم
همه چیزی که میخوام همینه
تا کی به خودم مهلت میدم؟ تا عید خوبه؟ شش ماه
درباره این سایت