نمیدونم چی شد که یادش افتادم یاد اون روزا

دو سه ماه از نامزدیمون گذشته بود و باهاش رفته بودم کیش خونشون توی سوئیت پایین بودیم ماه رمضون

مرد من بود اونموقع سرکار میرفت بندرگاهلباساش رو با دست براش میشستم و لذت میبردم از اینکار!!!!

بعد برگشت برای خواهرم تعریف کردم که چقدر عاشقشم حتی در این حد که از شستن لباساش لذت ببرم

و همین مرد من تبدیل شد به مرد دیگری یا مرد دیگران

فکر نکنم این چیزا رو یادش بیاد

فکرنکنم کسی براش اینکارا رو بکنه

فکر نکنم خودمم دیگه برای کسی اینکار رو بکنم

یا حداقل دیگه لذت نخواهم برد

دیگه از عاشق شدن لذت نخواهم برد و این خیانتیست که در حق من کرده

با یاد حال اون روزهام فقط لبخند به لبم میاد

کم سن بودم و. عاشق و حتی فکر این روزها رو هم نمیکردم

فرداها چه اتفاقاتی خواهد افتاد که این روزها حتی فکرش رو هم نمیکنمنمیدونم

دلم میخواد فکر کنم اتفاقات بد زندگیم تموم شدن و بقیه زندگیم قراره اتفاقات خوب بیفته

شب قدره

از خدا بجز همه آرزوهای عام برای خودم اتفاقات خوب و سرشار از شادی میخوام از خدا براش ندامت بی پایان میخوام

خدایا کاری کن دل قرار بگیرد

خدایا خسته ایم دلگشاتر از تو کیست؟!

خدایا گفتی دل شکسته باید آورد دل از این شکسته تر میخواهی؟!




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل Heather حمیدوو برگ بیدوو Steven باربري تهران طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل Environmental Health کیک و شیرینی ضد عفونی روناس نقش